حالت سیاه
29-04-2024
Logo
فقه سیرت پیامبر- درس هجدهم: (نویدی که به خاطر اسلام حمزه بن عبدالمطلب و عمر بن خطاب به اسلام و مسلمانان داده شد
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

 سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستن وعده‌ی امانت دار. بار خدایا، تنها آن‌چه به ما آموختی را می‌دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا، چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهرمند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره‌ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مىدهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جمله‌ی بندگان صالح خود قرار بده.

خداوندا، ما را از تاریکی‌های نادانی و توهم به نور معرفت و دانش بیرون ببر و از شهوات به سمت بهشت قرب الهی خارج نما.

 

چرا پیامبر یکی از این دو تن را به طور خاص دعا نمود؟

 با درس تازه‌ای از دروس سیره‌ی پیامبر در خدمت شما هستیم و به اسلام حمزه بن عبدالمطلب رسیدیم.

پیش از هر چیزی ایشان صلی الله علیه وسلم‌ می‌فرمود:

(( ((اللهم أعز الإسلام بأحد العمرين))

 ((خدایا اسلام را به یکی از دو عمر عزت ببخش.)) ))

[  [ترمذی در سنن] ]

و منظورشان عمر بن خطاب و عمرو بن هشام (ابوجهل) بود و در شرح این حدیث باید اندکی تامل نمود:

پیامبر صلی الله علیه وسلم‌ دنبال نخبگان رفت و پیشرفت کرد، در حالی که غیرنخبگان به پیشرفتی نمی‌رسانند، بلکه نخبگان تو را یاری می‌کنند و غیرنخبگان سربار تو می‌شوند. نخبگان مانند ستون‌هایی برای حق هستند و غیرنخبگان مانند کف روی سیل می‌باشند. بیشترین درد الآن این است که مسلمانان با احترام کامل در هر حرفه‌ای چرا در پایین‌ترین مرتبه‌اند؟ متخصص رشته‌های نادر غیر مسلمان است و مهندس ماهر غیر مسلمان است و پزشک درجه یک غیر مسلمان است با این‌که خداوند توانایی‌ها را عادلانه میان تمام ملت‌ها و امت‌ها تقسیم کرده است.

 وقتی ایشان صلی الله علیه وسلم‌ فرمود:

(( ((تناكحوا، تكاثروا، تناسلوا، فإني مباهٍ بكم الأمم يوم القيامة))

 ((ازدواج کنید، زیاد شوید، زاد و ولد کنید که من در روز قیامت به شما افتخار می‌کنم)) ))

[ [بيهقی از سعيد بن ابی هلال در سنن ] ]

به خدا سوگند که خدایی جز او نیست یک ثانیه هم باور نمی‌کنم که افتخار به تعداد باشد و دلیل آن که امت اسلام امروز بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون رسیده است. یک سوم ساکنان زمین هستند و یک چهارم منابع نفتی جهان را دارند و بزرگ‌ترین موقعیت استراتژیک جهانی را در اختیار دارند و ثروت‌های فراوانی دارند که فقط خدا می‌داند و خدایشان یکی است و پیامبر و کتابشان یکی است، ولی در زمین ارزشی ندارند و اختیارشان به دست خودشان نیست و متحد نیستند و دشمن از هزار راه بر آنان مسلط است.

 

ای مسلمان، طرف دیگر چطور به دین تو احترام می‌گذارد؟

 اي برادران، این سخن را از من بشنوید: تا زمانی که در دنیا برتر نباشی دین تو ارزشی نخواهد داشت. منظورم یک مسلمان صنعتگر بزرگ و یک استاد بزرگ دانشگاه و یک کارشناس نایاب است. بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم‌ فرمود:

(( ((اللهم أعز الإسلام بأحد العمرين))

 ((خدایا اسلام را به یکی از این دو عمر عزت بخش)) ))

[ [ ترمذی در سنن] ]

قبول نکنید که فقط یک آمار بی معنا باشید. قانع نشوید که تنها یک انسان بی اثر باشید. اراده‌ی بالا از ایمان است. شاعر درست گفته است که:

 پادشاه پادشان وقتی داد              برخیز در پی دلیل باش 

 خدا به هر که خواهد دهد پس با او با ادب باش

ای برادران، مسلمانان امروز در مشکل بسیار بزرگی قرار دارند و تا زمانی که علم نیاموزند و صعنت و استخراج ثروت‌ها و اصلاح اراضی و ساخت سد را ندانند کسی برایشان ارزشی قائل نیست. وای بر امتی که از کاشته‌های خود نخورد. وای بر امتی که از بافته‌های خود نپوشد. وای بر امتی که از ساخته‌های خود استفاده نکند. پیامبر صلی الله علیه وسلم‌ در پی نخبه‌ها بود.

اگر برای این اسلام عزت می‌خواهید پس پیشرفت کنید. تا زمانی که پیشرفت نکنیم کسی برایمان ارزشی قائل نیست. این حقیقتی است که من قبولش دارم. راه عزت اسلام قدرت علمی و مالی شما است. صاحب یک پروژه باشید. این نخبگان در آغاز زندگی خود افراد عادی بودند و من از شما می‌خواهم که همت خود را بالا ببرید و همت بلند از ایمان حاصل می‌شود.

 دلیل اسلام آورىن جفری انچ چیست؟

  باری یکی از بزرگترین ملحدان آمریکا در دبیرستان درس می‌خواند و از استاد دین شناسی خود انتقاد کرد. پدرش او را از خانه بیرون کرد. وی ملحد شد و به تحصیلش ادامه داد تا بزرگترین دانشمند ریاضیات آمریکا شد. در دانشگاه سانفرانسیسکو استاد بود. به حدی موفق بود که استادش به او گفت: از سالن بیرون برو و درجه کامل را بگیر. چون او استادش را دستپاچه می‌کرد. استادش گاهی در مشکلات ریاضی از او کمک می‌گرفت. او دانشجوی دختری از خاورمیانه داشت که در تزش به مشکل برخورده بود. وی او را نزد این دانشمند فرستاد. این دانشمند می‌گوید: دختری از خاورمیانه دیدم که برای دکترای ریاضی آمده بود و کاملا حجاب داشت. در حالی که دختران آمریکا در تابستان نیمه عریان راه می‌روند. چه اصول و ارزش‌هایی در ذهن این دختر بود که چنین حجابی داشت؟ گفت: تعجب کردم که او دختری با اصول و ارزش است و جرأت نکردم به چهره اش نگاه کنم، چون او یک قدیسه بود. او این چنین می‌گفت. تمایل داشتم هر کاری برایش بکنم. در همان روز به خواندن قرآن پرداخت تا این که اسلام آورد. اکنون بزرگ‌ترین دعوتگر در آمریکا است. جفری لانچ چه چیزی باعث اسلام او شد؟ دانشجوی دختر دکتری ریاضیات که محجبه بود.

اکنون قوی فقط به قوی احترام می‌گذارد. دانشمند به دانشمند. اگر می‌خواهید اسلام عزت یابد خودتان پیشرفت کنید. تا پیشرفت نکنیم کسی ارزشی برایمان قائل نمی‌شود. این حقیقتی است که من قبول دارم. راه قدرت اسلام این است که شما قدرت علمی بیابید، قدرت مالی داشته باشید و پروژه داشته باشید. این افراد پیشرفته ابتدا در زندگی اشخاص عادی بودند. من می‌خواهم که اراده‌ی خود را بالا ببرید و اراده‌ی بالا از ایمان حاصل می‌شود.

خیر بزرگی که با اسلام حمزه بن عبد المطلب به اسلام و مسلمانان رسید:

  اکنون به شما خواهم گفت پس از اسلام سیدنا حمزه و سیدنا عمر چه شد. حمزه بن عبدالمطلب پس از بازگشت به مکه به از شکار، در سال ششم بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم، دانست که ابوجهل به پیامبر دشنام داده و بسیار در حق ایشان بدی روا داشته است، پس حمزه در مجلس ابوجهل برخاست و با کمان بر سرش زد و شکاف بزرگی در سرش ایجاد کرد و گفت: آیا به او ناسزا می‌گویی در حالی که من بر دین او هستم؟ و به این ترتیب حمزه اسلام را پذیرفت و قریش فهمید که پیامبر صلی الله علیه وسلم ‌به قدرت و عزت دست یافته است و حمزه حامی او خواهد بود، پس دست از آزار او برداشتند و وقتی او به اسلام پیوست اسلام قوی شد.

وقتی قوی باشید و به مسجد بروید و صنعت کار یا تاجری بزرگ یا عالمی والا یا استاد دانشگاه باشید و بنشینید اراده‌ی دیگران را هم قوی می‌کنید. فلانی به این مجلس آمد. فلانی آمد. فلانی به نماز جمعه آمد. فلانی به این مسجد آمد. وقتی قوی باشید حق را یاری و حمایت می‌کنید.

 آیا پیامبران در مقابله با چالش‌های سر راهشان موفق بودند؟

یک نکته‌ی مهم وجود دارد: این‌که اسلام باید اسلحه‌ی رایج را استفاده کند. در زمان موسی که سحر و جادو در اوج بود معجزه‌ی موسی چه بود؟ چیزی فراتر از جادو و سحر. خداوند می‌فرماید:

﴿ ﴿فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ * وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ﴾

 (پس [موسى] عصايش را افكند و به ناگاه اژدهايى آشكار شد * و دست ‏خود را [از گريبان] بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد [و درخشنده] بود.) ﴾

[  (اعراف: 107-108 ) ]

وقتی پزشکی در دوران سیدنا عیسی در اوج بود این پیامبر چه کرد؟ خداوند می‌فرماید:

﴿  ﴿وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ 

 (و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى‌بخشم و مردگان را زنده مى‌گردانم) ﴾

[  (آل عمران: 49 ) ]

 روزی که عرب‌ها در اوج بلاغت و فصاحت بودند قرآن با سبک شگفت انگیز خود آمد و ما اکنون اگر پیشرفت کنیم دشمنان به ما احترام می‌گذارند. وقتی نوآوری داشته باشیم و مشکلاتمان را حل کنیم.

باری یکی از برادران بزرگوار که در مهندسی آب بسیار برجسته بود در یک کنفرانس در فرانسه شرکت کرد. مشکلی را عرضه کرد که شرکت کنندگان کنفرانس روزها در حل آن سرگردان بودند. وی یک سخنرانی کرد و راه حلی برای آن پیدا کرد که شرکت کنندگان را شگفت زده کرد. از او پرسیدند در کدام دانشگاه درس خوانده‌ای؟ با صدای بلند گفت: در دانشگاه دمشق.

 چگونه از روش قدرت در اسلام استفاده کنیم؟

 خداوند می‌فرماید:

﴿ ﴿وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً﴾ 

 (كسانى كه [با برگزيدن بت‌ها به خود] ستم نموده‌اند اگر مى‌دانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آن خداست) ﴾

[  (بقره: 165 ) ]

قوی خدا است. تنها قدرت او است. تمام قدرت زمین از او گرفته می‌شود. چه به شکل استدراجی برای غیرمومنان و چه به شکل قدرت برای مومنان یا تسخیر غیر انسان‌ها. این قدرت با حکمتی والا توزیع شده که برخی آن را می‌شناسند و برخی از آن نا آگاه هستند. این قدرت، قدرت عل، مال و مقام است. وقتی به یکی از این قدرت‌ها رسیدید دست شما در انجام کارهای نیک بسیار باز است و وقتی دانستید که راز وجودتان در دنیا کار نیک است در این حال وقتی بتوانید کار نیک انجام دهید این حالت شما با دینتان تناسب دارد. قوی با مال خودش یک بیمارستان می‌سازد، یک یتیم خانه درست می‌کند، یک مدرسه تاسیس می‌کند، یا دانشگاهی می‌سازد، یا کتابی منتشر می‌کند و یا دانشجویانی را برای تحصیل به خارج می‌فرستد. اگر یکی از ثروتمندان برفرض هزار دانشجو را به دانشگاه‌های غرب بورسیه کند و آنان با بهترین مدرک برگردند و در خدمت مسلمانان باشند آن‌گاه اوضاع فرق خواهد کرد.

ای برادران، وقتی راه قدرت بر اساس روش الهی پیموده شود باید قدرتمند باشید و اگر راه ثروت بر اساس روش الهی پیموده شود باید ثروتمند باشید و وقتی راه برای مقامی بالا به روش الهی پیموده شود باید به این مقام برسید. اما اگر راه قدرت در علم، یا مال و یا مقام بر اساس نافرمانی الهی باشد بهتر است فقیر باشید که همان نشان شرافت است و ناتوان باشید که نشان شرافت است و بی امکانات باشید که همان مدال شرافت است. مهم این است که از خداوند پیروی شود.

 بهترین شما در جاهلیت همان بهترین شما در اسلام هستند اگر دانش بیاموزند:

 ای برادران، سیدنا عمر مردی قوی و با هیبت بود. مسلمانان را آزار می‌داد و به آنان سخت می‌گرفت و ایشان صلی الله علیه وسلم‌ دعا می‌کرد که خداوند دینش را با وی تقویت کند.

اما یک مسأله‌ی مهم وجود دارد و آن این‌که انسانی که حق را نشناسد و قوی باشد و نیکی را دوست بدارد، دوست دارد کسی را آزار ندهد. این انسان نیکویی است که خداوند امورش را به عهده می‌گیرد. چرا که:

﴿ ﴿وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴾

 (و همو دوستدار شايستگان است.) ﴾

[ (اعراف: 196 ) ]

شخصی را می‌بینید که در جاهلیت نماز نمی‌خواند و به این دین منسوب نیست اما نمی‌خواهد ظلم کند و یا آزار دهد و یا چیزی برخلاف وجدانش انجام دهد. این انسان نیکو را خداوند هدایت می‌کند. بنابراین پیامبر فرمود:

(( ((خياركم في الجاهلية خياركم في الإسلام إذا فقهوا)) 

((بهترین شما در جاهلیت همان بهترین شما در اسلام هستند وقتی فقیه و فهمیده شوند.)) ))

[ [بخاری از ابوهريره در کتاب صحيحش ] ]

 وقتی یکی از اصحاب اسلام می‌آورد می‌فرمود:

(( ((أسلمت على ما أسلفت من خير))

 ((براساس نیکی‌های گذشته ات اسلام آورده‌ای)) ))

 

[ [متفق عليه، بخاری ومسلم از حكيم بن حزام در صحيحش] ]

یک نکته ظریف وجود دارد. اگر دیدی دوستی نماز نمی‌خواند و عبادت نمی‌کند ولی به کسی آزار نمی‌رساند و جوانمرد و باشهامت است و دوست دارد فقط قهرمان باشد این انسان را دریابید و به او نیکی کنید. شاید خداوند او را پایبند کرد و قدرتی برای مسلمانان گردید.

 صفات عمر پیش از اسلام:

  سیدنا عمر مردی قوی و با هیبت بود، مسلمانان را آزار می‌داد و به آنان سخت می‌گرفت و ایشان صلی الله علیه وسلم‌ دعا می‌کرد که خداوند دینش را با وی تقویت کند.

(( ((اللهم أعز الإسلام بأحد العمرين))

 ((خدایا اسلام را با یکی از اين دو عمر عزت ببخش.)). ))

[ [ترمذی در سنن] ]

سعید بن زید بن عمر، پسرعموی عمر و شوهر خواهرش گفته است: به خدا قسم دیدم عمر مرا بسته است. او را بسته بود و خواهرش پیش از او اسلام آورده بود. یعنی به پسر عمو و شوهر خواهرش و خواهرش سخت گیری می‌کرد. پیامبر درباره‌ی اهل طائف چه فرمود:

(( ((اللهم اهد قومي فإنهم لا يعلمون))

 ((خدایا قوم مرا هدایت کن آنان نمی‌دانند.)) ))

[  [روایت منقول] ]

از آنان عذرخواهی کرد. یک نفر وارد باغ یک انصاری شد و بدون اجازه خورد. صاحب باغ او را نزد رسول الله برد که او دزد است. ایشان فرمود:

(( ((هلا علمته إن كان جاهلاً ، وهلا أطعمته إن كان جائعاً قبل أن تنفج، وقبل أن تصرخ))

 ((چرا به او نیاموختی اگر جاهل بود و چرا به او غذا ندادی اگر گرسنه بود، پیش از آن که فریاد کشی وعصبانی شوی)) ))

[ [روایت منقول] ]

آیا وظیفه‌ات را نسبت به این فقیر انجام دادی؟ آیا اگر نمی‌دانست به او آموختی و یا اگر گرسنه بود به او غذا دادی؟

 راز اسلام عمر بن خطاب چه بود؟

روایت صحیحی درباره‌ی زمان دقیق اسلام عمر روایت نشده است. ابن اسحاق نویسنده‌ی مشهور اسلام او را پس از هجرت مسلمانان به حبشه دانسته است و واقدی اسلام او را در پایان سال ششم بعثت پیامبر دانسته است و تعداد مسلمانان در آن زمان چهل تن بوده است و در روایتی 56 تن که 11 تن زن بوده اند. اینان:

﴿ ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾ 

 (و سبقت‏گيرندگان مقدمند) ﴾

[ (واقعه: 10 ) ]

ام عبدالله که به حبشه مهاجرت کرده بود روایت کرده که عمر از آماده شدنش برای سفر آگاه شده بود و نسبت به او و شوهرش دل سوخته بود، با این که پیش تر از آن مورد آزار و اذیت او قرار گرفته بودند و این زن چنان مهربانی‌ای از عمر دیده بود که تا کنون شاهد آن نبوده و گفت: آماده شدن ما برای سفر او را اندوهگین کرده بود. برای بار دوم تأکید می‌کنم اگر دلی مهربان را یافتید به آن طمع ورزید و توجه نمایید شاید به دست شما هدایت شود و اگر کسی هشیار دیدید نیز به او طمع کنید.

اکنون باید راز اسلامش را بدانید. قلب او مهربان بود. وقتی سیدنا عمر خلافت را به دست گرفت و سیدنا صدیق او را جانشین نمود، عده‌ای ابوبکر را سرزنش کردند که عمر بسیار سختگیر و خشن است. سیدنا صدیق گفت: آیا مرا سرزنش می‌کنید چون عمر را جانشین خود نمودم؟ به خدا او مهربان‌ترین شخص نسبت به شما است. اگر تغییر کرده که من از غیب خبر ندارم!

وقتی سیدنا عمر خلافت را به دست گرفت گفت: مردم از هیبت من می‌ترسند. من خدمتکار رسول الله و شمشیر آخته اش بودم. هرگاه می‌خواست مرا غلاف می‌کرد. او راضی از من از این دنیا رفت. خدا را بسیار بر این شکر می‌گویم و احساس خوشبختی می‌کنم. سپس خدمتکار و شمشیر ابوبکر بودم. او نیز هر وقت خواست مرا در غلاف می‌کرد و راضی از من درگذشت و من از این احساس خوشبختی می‌کنم. سپس امور به دست من رسید پس بدانید که آن سختگیری و خشونت کاهش یافته است. من سرم را زیر پای پاکدامنان و متقیان خواهم کرد. او مهربان بود و می‌گفت: اگر مردم بدانند که چقدر مهربانی در دلم است این عبایم را خواهند گرفت.

عمر مهربان بود و هر قلبی که مهربانی خدا در آن نیست از خدا به دور است و هر قلبی که به یاد خدا می‌تپد به خداوند نزدیک است. انسان پیش از اسلام و ایمان و پایبندی اگر مهربان باشد این نشانه‌ی خوبی است، زیرا خداوند او را حمایت خواهد کرد.

سیدنا خالد دیرتر اسلام آورد و وقتی اسلام آورد پیامبر صلی الله علیه وسلم‌ فرمود:

(( ((عجبت لك يا خالد، أرى لك فكراً))

 ((از تو به شگفت آمدم ای خالد، تو را صاحب اندیشه می‌بینم.)) ))

[ [روایت منقول] ]

بنابراین در روایت منقول آمده است:

((  ((أن أرجحكم عقلاً أشدكم لله حباً))

 ((خردمندترین شما کسی است که بیشترین محبت را به خدا داشته باشد.)) ))

[ [روایت منقول] ]

این ام عبدالله است که به اسلام عمر امیدوار بود، در حالی که شوهرش از اسلام عمر نامید بود، چون خشونت و سختگیری‌اش را نسبت به مسلمانان می‌دید.

 کدام قلب به خدا نزدیک‌تر است:

برادران ارجمندمان، به همین مناسبت اگر یک شاخص ایمان و یک شاخص مهربانی وجود داشته باشد یقین داشته باشید که هر دو شاخص با هم حرکت می‌کنند. به اندازه‌ی ایمان و مهربانی شما. خداوند می‌فرماید:

﴿ ﴿فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾

 (پس واى بر آنان كه از سخت‌دلى ياد خدا نمى‌كنند.) ﴾

[ (زمر: 22 ) ]

دورترین قلب از خداوند قلب سنگدل است و نزدیک ترین قلب به خدا قلب مهربان است و آیا باور می‌کنید که یک بنی اسرائیلی سرکش سگی را دید که از تشنگی خاک می‌خورد، پس دلش سوخت و کفش خود را با کمربندش در چاه فرو برد و پر از آب کرد و به سگ نوشانید؟ پس خدا را شکر کرد و خداوند نیز او را بخشید. زیرا او به این سگ رحم کرده بود. در حالی که زنی:

(( ((به خاطر گربه‌ای که آن را زندانی کرده بود تا مرده بود وارد آتش جهنم شد. نه به گربه آب و غذا داد و نه رهایش کرد تا از علف خشکیده‌های زمین بخورد.)) ))

[ [ متفق عليه, بخاری و مسلم در صحيح خود] ]  

چگونه میان این دو حدیث تناسب برقرار کنیم؟

یک نکته‌ی دیگر وجود دارد که باید روشن شود. وقتی جبرئیل علیه السلام آمد و از سرور مردم پرسید: ای رسول الله! آیا دوست داری که پیامبری از فرشتگان باشی یا پیامبری بنده؟ فرمود: البته که پیامبری بنده که روزی گرسنه شوم و یادش کنم و روزی سیر شوم و سپاسش گویم. چگونه تناسب برقرار کنیم میان این سخن پیامبر:

((  ((المُؤْمِنُ القَوِيُّ خَيْرٌ وَأحَبُّ إلى اللَّهِ تَعالى مِنَ المُؤْمِنِ الضَّعِيف)) 

((مؤمن قوی نزد خدا بهتر و دوست داشتنی تر نسبت به مؤمن ضعیف است.)) ))

[ [مسلم از ابوهریره در صحیح] ]

و میان سخن پیامبر وقتی از ایشان پرسیده شد که دوست داری پیامبری پادشاه باشی یا پیامبری بنده؟ توفیق آسان است. قدرتمند با مال، یا علم و یا مقام نسبت به ضعیف و نادان و کم امکانات، قدرتمندتر است. قوی قوی‌تر و ضعیف ناتوان تر است. ثروتمند قوی‌تر از فقیر است. والامقام از دون پایه قوی تر است. زیرا قدرت گرفتن حق و رد کردن باطل را دارد.

حکمت الهی از توزیع بهره مندی‌ها میان انسان‌ها:

برادران، یک نکته قابل توجه برای همه‌ی ما وجود دارد. صد قوی را اگر خداوند در قدرت امتحان کند شاید 10 درصد موفق شوند و از 100 ثروتمند اگر خداوند آزمایش کند شاید 10 درصد پیروز شوند، ولی از 100 ضعیف اگر امتحان کند شاید 90 درصد پیروز شوند و از صد فقیر شاید نود نفر موفق شوند، اما اگر یکی ایمانش قوی باشد من دعا می‌کنم که از نظر مادی قوی باشد، زیرا کارهای نیک او بسیار زیاد خواهد بود. کارهای نیک بزرگی وجود دارد بسان کوه‌ها. به خدا برخی ثروتمندان مسلمان کارهای بزرگی بسان کوه‌ها انجام می‌دهند و بارهای سنگینی را به دوش می‌کشند. اما اگر انسان ناتوان باشد از قوی به بندگی نزدیک تر است.

یک ریسک وجود دارد. اگر قوی باشی شاید پیروز نشوی و اگر ثروتمند باشی شاید پیروز نشوی، بنابراین بهترین چیزی که در این باره گفته شده است علم گذشته و حال و آینده است. اما چهارمی قوی ترین چیز است. اگر علم نبوده، می‌بود چطور می‌بود؟ در آمد شما کم است. از طالبان مسجد هست، پایبند هستی، خانه‌ات اسلامی هست، درآمدت حلال است، مصرفت حلال است، همسرت با حجاب است و مرتکب معاصی نمی‌شود. اگر یک میلیارد داشته باشی کجا هستی؟ نمی‌دانیم. کی می‌داند؟ فقط خدا. و علم نبوده اگر می‌بود چطور بود؟ به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وسلم ‌در روایت از خداوند می‌فرماید:

(( ((إن من عبادي من لا يصلح له إلا الغنى، فإذا أفقرته أفسدت عليه دينه، وإن من عبادي من لا يصلح له إلا الفقر فإذا أغنيته أفسدت عليه دينه))

 ((برخی از بندگانم تنها باید ثروتمند باشند زیرا اگر فقیر شوند دینشان تباه می‌گردد و برخی از بندگانم تنها باید فقیر باشند زیرا اگر آنان را ثروتمند سازم دینشان تباه می‌شود.)) ))

[ [منقول] ]

 

دعای پیامبر برای دو عمر، قبول شد:

هنوز با سیدنا عمر هستیم. خداوند دعای رسول الله صلی الله علیه وسلم ‌را قبول کرد و عمر اسلام آورد. تعدادی روایات ضعیف درباره‌ی علت اسلام آوردن عمر وجود دارد اما صحیح ترین آن‌ها این است که به نظر می‌رسد که این خلیفه‌ی راه یافته در دوران جاهلیت به تلاوت قرآن گوش می‌داده است و آن را از سرور مخلوقات شنیده است و قرآن با بیان زیبا و تصاویر روز قیامت و توصیف بهشت و دوزخ بر او تاثیر گذاشته و دلش را نرم کرده است.

گاهی یک سخنرانی می‌کنی و این سخنرانی پنج گرم بر میزان ایمان شما به این دین می‌افزاید. و سخنرانی دوم نیز پنج گرم دیگر... به حدی استدلالات شما نسبت به دین بالا می‌رود که به حد پایبندی می‌رسید و آن‌گاه عمل می‌کنی. در آغاز قانع نیستی. به هر جلسه‌ای که وارد شوی و یک آیه بشنوی، هر گاه مفهوم یک حدیث صحیح را بشنوی، هر گاه صحنه‌ای قهرمانانه از اصحاب را ببینی و هر گاه به یک اعجاز علمی از قرآن برسی قانع تر می‌شوی و هر چه قانع تر شوی چه اتفاقی می‌افتد؟ وارد جریانی دیگر می‌شوی و آن عمل است....

اگر این مثال درست باشد: یک ترازو [داریم که] در یک کفه استدلالات و باورها است و در کفه‌ی دیگر شهوات است. کفه‌ی شهوت سنگین تر است. اگر شهوت‌ها را یک کیلو در نظر بگیریم و این سخنرانی پنج گرم، این کفه سنگین تر است. شهوت‌ها سنگین تر است. این سخنرانی پنجاه گرم باشد، یکی دیگر پانصد گرم، تا این که باورها به سطح شهوات برسند. با هم ستیز می‌کنند. سرگردان می‌مانید که انجام بدهم یا ندهم. باورهای فراوانی دارید. نیروی فشار دارید. اما وقتی باورها به یک کیلو برسد و شهوت‌ها نیز یک کیلو باشد ته نشین می‌شود.

((  ((والله يا عم، لو وضعوا الشمس في يميني والقمر في شمالي على أن أترك هذا الأمر ما تركته حتى يظهره الله أو أهلك دونه)) 

((به خدا سوگند ای عمو، اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند تا این امر را رها کنم هرگز چنین نمی‌کنم تا خداوند آن را آشکار کند یا من به خاطر آن کشته شوم.)) ))

[ [روایت منقول] ]  

خداوند دعای رسول الله را قبول کرد و عمر اسلام آورد و خداوند اسلام و مسلمانان را با او به عزت رسانید.

نتایج اسلام عمر برای مسلمانان:

1- مسلمانان در بیت عتیق نماز خواندند:

برادران، نخستین نتیجه‌ی اسلام عمر این بود که مسلمانان در بیت عتیق نماز خواندند. آنان جرأت نماز خواندن در آن‌جا را نداشتند مگر بعد از این که عمر اسلام آورد و بعد از آن‌که حمزه اسلام آورد کفار دست از آزار مسلمانان برداشتند.

(( ((اللهم أعز الإسلام بأحد العمرين))

 ((خدایا اسلام را به یکی از دو عمر عزت ببخش.)) ))

[ [ترمذی در سنن] ]

 

سیدنا عبدالله بن مسعود گفته است: «من شاهد بودمم که نمی‌توانستیم در بیت عتیق نماز بخوانیم تا این‌که عمر اسلام آورد و از زمان اسلام عمر هنوز در عزت و قدرت هستیم.» اسلام آوردن عمر یک حمایت بود. این همان چیزی است که حبرالأمه عبدالله بن عباس نیز پس از مجروح شدن عمر خطاب به ایشان گفت: ای امیرالمومنین، زمانی که اسلام آوردی اسلام تو عزت و شرافت بود و خداوند اسلام را با تو آشکار و حمایت کرد.

بنابراین قوی باش اگر راه قدرت بر اساس روش الهی پیموده شود و ثروتمند باش اگر راه بر اساس روش الهی پیموده شود و اما اگر راه به حساب دین شما پیموده شود پس مرحبا به ناتوانی و اگر راه ثروتمندی نیز به حساب دین پیموده شود باز هم مرحبا به فقر.

بنابراین گفته اند: فرق میان سازش و مدارا چیست؟ سازش دادن دین به دنیا است و مدارا دادن دنیا برای دین است. تفاوت میان این دو بسیار است.

آیا عمر از آزار قریشیان در امان ماند؟

همین که جمیل بن معمر جمحی از اسلام عمر آگاه شد با عبایش که روی زمین کشیده می‌شد رفت و عمر هم پشت سرش رفت. وقتی به مسجد رسید با صدای بلند فریاد زد: ای قریش، عمر بی دین شده است. عمر که پشت سرش بود می‌گفت: به خدا دروغ می‌گوید، ولی من اسلام آوردم و گواهی دادم که هیچ معبودی جز الله نیست و محمد بنده و رسول او است. آنان به راه افتادند تا جایی که دشت پر از آنان شده بود و می‌خواستند او را بکشند ولی عاص بن وائل سهمی او را حمایت کرد. و روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم ‌او را فاروق نامیده که میان حق و باطل فرق گذاشته است.

تفاوت هجرت پنهانی پیامبر و هجرت آشکارای عمر؟

سیدنا عمر رضی الله عنه انسانی اصیل بود. موزه‌ای در بریتانیا به نام غار عدالت تاسیس شده است. در آن سخنانی و دستورات متینی از این خلیفه‌ی بزرگ نوشته شده است. سیدنا عمر در آن‌جا به عنوان نابغه‌ی اسلام نامیده می‌شود. این خلیفه قدرتمند بوده است. اما شاید یکی از شما بپرسد:

چگونه آشکارا مهاجرت کرد و با مشرکان برخورد می‌کرد در حالی که پیامبر نهانی مهاجرت کرد؟ پیامبر مشرع است و سیدنا عمر مشرع نبود. اگر پیامبر مانند عمر مهاجرت می‌کرد آن‌گاه مهاجرت آشکار واجب و احتیاط حرام دانسته می‌شد، پس امت پیامبر پس از ایشان نابود می‌شدند. پیامبر شارع است و عمر یک موضع گیری شخصی کرده است.

ان شاء الله در درس آینده به موضوع تازه‌ای خواهیم پرداخت. موضوع تحریم اقتصادی مشرکان نسبت به مسلمانان و تاریخی که تکرار می‌شود.

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر